مصطفی جامه بزرگ

دست نوشته های من

مصطفی جامه بزرگ

دست نوشته های من

مصطفی جامه بزرگ

بایگانی

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

نویسنده : مصطفی جامه بزرگ


ابن اعثم کوفی تاریخ نویس قرن سوم هجری است که کتابی هشت جلدی به نام "الفتوح" دارد. کتاب او به دو بخش تقسیم می شود: بخش نخست: تاریخ از زمان ابوبکر تا هارون الرشید عباسی.  بخش دوم : تاریخ مشتمل بر حوادث زمان هارون تا دوران مقتدر عباسی.


در بحث مذهب ابن اعثم کوفی اختلاف نظر هست اما ظاهرا وی دارای تشیع عراقی بوده است. استاد رسول جعفریان در این باره می نویسند: در منابع شرح حال،ابن اعثم شیعی دانسته شده است.این در حالی است که مرور بر فتوح، اتهام تشیع امامی یا زیدی و اسماعیلی را رد می کند. زیرا درباره ی خلفای نخست مطالب مثبت زیادی آورده است. در عین حال واقعیاتی را نیز که به کار شیعیان می آید، فراوان در خود جای داده است. این مساله به تشیع عراقی او باز می گردد. {1}


ابن اعثم کوفی به عنوان یک مورخی که وقایع تا زمان حکومت مقتدر عباسی را نوشته قطعا در برهه ی زمانی حکومت مامون عباسی تا معتصم به مساله ی مهمی چون چگونگی حرکت بابک خرمی پرداخته است. متن زیر قسمتی از آنچه ابن اعثم در کتاب الفتوح آورده می باشد البته با اندک تغییراتی{2}که با بیانی امروزی ارائه می شود:

هنگامیکه ابواسحاق معتصم عباسی به خلافت رسید ، عمّال و نمایندگانش را به سرزمین های مختلف فرستاد. معتصم ، فردی ایرانی به نام افشین را والی آذربایجان و ارمنستان کرد و به او دستور داد تا با بابک خرمی بجنگد.

افشین در شهر برزند مستقر شد شهری که در واقع شاهراهی به سمت شهرهای اردبیل و موقان و بذّ و ورثان بود. افشین لشکر سپاهش را در برزند به صورت آماده باش برای جنگ با بابک درآورد.

اولین جنگی که بین افشین و بابک صورت گرفت در هفت فرسخی شهر اردبیل در منطقه ای به نام "ارشق" بود که منجر به فرار کردن بابک خرمدین به شهر  بذّ شد. پا فشاری افشین بر جنگ با بابک سبب شد تا شهر بذّ  هم برای او نا امن باشد ، به همین سبب بابک با بیست تن از یارانش بعد از درگیری با لشگر افشین به شهر کَذَج  گریختند. بابک برای اینکه شناسایی نشود تغییر چهره داد.

مردم کذج در مواجهه با بابک و یارانش او را نشناختند اما عده ای به قصد گرفتن بار و وسایل بابک و یارانش با آنها درگیر شدند. خبر درگیری به گوش "سهل بن سنباط" حاکم شهر رسید و او فورا در محل حاضر شد. با نگاه به چهره ی تغییر داده شده ی بابک و یارانش فورا آنها را شناخت اما از باب خدعه و نیرنگ حق را به بابک داد و از در دوستی و مهمان نوازی وارد شد و دستور داد بابک و یارانش به عنوان مهمان وارد قلعه ی او شوند.

بابک با مشاهده ی نوع قضاوت سهل بن سِنباط به او اعتماد کرد و وارد قلعه شد. سهل دستور داد غذا و شراب بیاورند. بابک بعد از نوشیدن شراب کاملا مست شده بود ، در این وقت سهل دستور داد دست و پای بابک و یارانش را ببندند و فورا نزد افشین والی آذربایجان بفرستند. افشین با مشاهده ی بابک بسیار خوشحال شد و اورا به همراه یارانش به سامرا فرستاد و دستور داد یک میلیون درهم به سهل بدهند.

بابک به دستور معتصم گردنش زده شد و به صلیب کشیده شد. برادر بابک هم در بغداد به صلیب کشیده شد.


الفتوح - جلد 8 - ص 470 - 472


__________________________________________________________


{1} منابع تاریخ اسلام ص 237 238 - رسول جعفریان

{2} این بخش از الفتوح را مرحوم استاد نوراله کسائی در کتاب منتخب النصوص التاریخیه و الجغرافیه آورده اند که بنده از روی همین کتاب از عربی به فارسی(با اندک تغییراتی)  برگرداندم.





نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی